دانشجویان دانشگاه صنعتی شریف در اعتراض به هتک حرمت فرقه موسوی به
ساحت امام خمینی(ره) امروز شنبه 21 آذر در این دانشگاه تجمع میکنند
جمعی از طلاب تهرانی در اعتراض به اهانت به ساحت حضرت امام خمینی (ره) امروز در تهران تجمع میکنند.
موسوی مرجع تقلید ندارد:
آیت الله حائری شیرازی با کنایه میرحسین موسوی و جنبش سبز را بدون پشتیبان و مرجع تقلید عنوان کرد.
نمازگزاران تهرانی بعد از اقامه نماز جمعه تهران در اعتراض به اهانت صورت گرفته به ساحت مقدس بنیانگذار جمهوری اسلامی راهپیمایی کردند
خبرگزاری فارس: نمازگزاران تهرانی بعد از اقامه نماز جمعه تهران در اعتراض به اهانت صورت گرفته به ساحت مقدس بنیانگذار جمهوری اسلامی راهپیمایی کردند
امام جمعه موقت تهران گفت: انسان باید خون گریه کند که در جامعه ما با این همه مومن و با فضای صددرصد ولایی، علوی، امام زمانی(عج) و حسینی، و علیرغم این احساسات و ایمان عمیق کار به جایی رسیده است که عدهای به عکس امام(ره) جسارت میکنند و مقدسات را زیر سئوال میبرن
با ریزش شدید هواداران فرقه سبز، برخی از سران جبهه اصلاحات به فکر افتادهاند تا مانع اضمحلال این جبهه در گیر و دار افراطگرایی و ساختارشکنی بیوقفه سران فرقه سبز شوند جبهه اصلاحات که فرو ریختن دیوارهای آن از انتخابات دوم شورای اسلامی شهرها در سال 81 آغاز شد و با برگزاری انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری و بروز وقایع پس از آن، به جرگه اپوزیسیون نزدیک شد، اکنون با تکاپوی برخی سران خود درصدد است تا خطوط فاصلی با فرقه سبز نمایان سازد.
یک عضو گروهک منافقین با اشاره به نگرانی های قبلی محافل ضدانقلاب درباره احتمال دلبستگی میرحسین موسوی به نظام جمهوری اسلامی، صلاحیت نامبرده را برای همراهی با اپوزیسیون ضدانقلاب تایید کرد.
انفجار آدامس در دهان یک دانشجوی اوکراینی منجر به ترکیدگی آرواره و مرگ وی شد.به گزارش شبکه ایران به نقل از روزنامه دیلی تلگراف ، یک دانشجوی بیست و پنج ساله شیمی در اوکراین که پلیس نام وی را فاش نکرد مشغول کار در منزل والدینش بود که ناگهان بستگانش با شنیدن صدای انفجاری به اتاق وی شتافتند و دیدند که وی کشته شده و نیمه پایین صورتش بر اثر انفجار آسیب جدی دیده و شکلش را از دست داده بود.
![]() |
این دانشجوی مبارز! که عکسش در بسیاری از تجمعات دانشجویی افراطیون به
عنوان نماد مقاومت جنبش دانشجویی توزیع میشد،در حالی که حضور دانشجویان
حزب اللهی را پررنگ تر از همیشه دید، با حضور در دستشویی این دانشگاه ضمن
تراشیدن صورت خود و انجام آرایش زنانه، و به سرکردن مقنعه و چادر، قصدفرار
از دانشگاه را داشت، که توسط مامورین انتظامی دستگیر شد. |
اعتراض دانشجویان تهران به :
جمعی از دانشجویان دانشگاه تهران در اعتراض به حضور غیرقانونی فائزه هاشمی رفسنجانی در دانشکده حقوق و علوم سیاسی دانشگاه تهران بیانیهای صادر کردند.
![]() |
تعدادی از دانشجویان حامی موسوی که به گاز اشک آور نیز مسلح بودند، با برگزاری تجمعی تلاش کردند تا بار دیگر جو دانشگاه تهران را به آشوب بکشانند که این پروژه نیز به دلیل حضور جمعیت دو برابری دانشجویان انقلابی در دانشگاه تهران با شکست روبرو شد. |
مجید توکلی دانشجوی افراطی دانشگاه امیرکبیر،
او که همانند زنان محجبه، مانتو به تن کرده و مقنعه و چادر به سر داشت و حتی یک کیف زنانه را نیز برای محکم کاری به دوش انداخته بود، در رسیدن به هدف خود ناکام ماند و توسط مامورین امنیتی دستگیر شد.
در حالی که
"فرار با لباس زنانه" البته پیش از این هم، اتفاق افتاده است. بنی صدر نیز در اوایل انقلاب و پس از آنکه خیانت هایش به انقلاب و نظام جمهوری اسلامی مشخص شد، با لباس زنانه از کشور گریخت و به فرانسه پناهنده شد.
مجید توکلی پیش از این نیز سابقه توهین به مسئولان نظام و حتی زندان را در کارنامه خود دارد. وی که متولد سال 1365 در شیراز است، در سال 83 و در رشته کشتیرانی وارد دانشگاه امیرکبیر شد اما به دلیل آنکه در چهار ترم پیاپی معدل درسی او زیر 10 بود، از این دانشگاه اخراج شد.
او پس از اخراج از دانشگاه و در جریان حضور احمدی نژاد در دانشگاه امیرکبیر هم، از دانشجویانی بود که نقش مهمی در پروژه اهانت به رئیس جمهور ایفا کرد.
وی همچنین به همراه دو دانشجوی دیگر به خاطر انتشار نشریات موهن علیه ائمه اطهار(ع) در دانشگاه امیر کبیر، مدت 15 ماه را در حبس بود. اما گویا 15 ماه زندان برای توکلی کافی نبود، چراکه وی در روز 17 بهمن ماه سال گذشته نیز در جریان ممانعت نیروهای امنیتی از برگزاری مراسم سالگرد بازرگان، همراه با سه دانشجوی دیگر دستگیر شد و 115 روز دیگر را در زندان گذراند.
گفتنی است توکلی از جمله سردسته های اهانت کنندگان به مقدسات در نشریات دانشجویی بود. بانیان این نشریات حتی دیگر دانشجویان را دعوت به همراهی و ایجاد آشوب کرده بودند: "دموکراسی و آزادی بدون هزینه به دست نمیآید و البته در هر فرصتی هم محقق نمیشود(!) زمان آن اکنون است و فردا بسیار دیر است باید برخاست و قداستهای تصنعی(!) و مقدسات مردمفریب را ساقط کرد."
این جملات در قالب مقاله ای با عنوان "هیچ کس مقدس نیست!" برای فراهم کردن یک فضای اعتراض عمومی منتشر شده بودند.
حمله به اهل بیت نیز دستمایه ای بود برای حمله به رهبریت نظام. در لا به لای مقالات جملاتی دیده می شد که هر انسان آزاده ای از بیان آن شرم می کرد. علی(ع) و محمد(ص) هم گناه کبیره می کردند: "علی نه نور بود و نه آسمانی و نه معصوم... علی یک انسان خطاپذیر و غیر معصوم بود. فراتر از آن محمد نیز چنین بود، حال تکلیف ولی فقیه بسیار روشن است." رئیس جمهور منتخب مردم فاشیست لقب گرفته بود و رهبر انقلاب دیکتاتوردانشجویان انقلابی واسلامی و جنگجوی دانشگاه آزاد نجف آباد در ۱۷ آذر تجمع کردند:
ظهر ۱۷ آذر دانشجویان دانشگاه آزاد نجف آباد پس از اقامه نماز جماعت در مسجد دانشگاه بیانیهای را در محکوم کردن تحرک عدهای از افراطیون در دانشگاهها قرائت کردند.
* پس از خواندن بیانیه ، دانشجویان با شعار های "مرگ بر امریکا "، "مرگ بر اسراییل " و " مرگ برمنافق " به سمت مزار شهدای گمنام این دانشگاه حرکت کردند و در اطراف آن حلقه زدند.
*دانشجویان ولایی در ادامه با شعار " علمدار ولایت دانشجویان فدایت " و هم غزه هم لبنان جانم فدای ایران " به سمت دانشکده فنی مهندسی ۱ حرکت کردند.
*در طی مسیر راه از مزار شهدای گمنام تا دانشکده فنی مهندسی، دانشجویان پسر شعار " وای اگر خامنهای حکم جهادم دهد " و در ادامه دانشجویان دختر شعار " ارتش دنیا نتواند که جوابم دهد " را فریاد زدند.
* در مسیر راه برتجمع کنندگان افزوده میشد و دانشجویان پسر شعار " خامنهای خمینی دیگر است " و دانشجویان دختر در ادامه شعار " ولایتش ولایت حیدر است " را فریاد زدند.
*با نزدیک شدن دانشجویان به سلف آزاد دانشگاه دانشجویان شعار " سبز فقط سبز علی رهبر فقط سید علی " ، " شعار جنبش سبز علوی فدایی سید علی " و " حزب فقط حزب علی رهبر فقط سید علی " در این مکان تجمع کوتاهی کردند.
*سپس دانشجویان ولایی به سمت دانشکده فتی مهندسی ۱ حرکت کردند و در راه نیز شعار های " الله اکبر " ، " آمریکا حیا کن دانشجو را رها کن " و دانشجوی با غیرت بصیرت بصیرت " سر دادند.
* با نزدیک شدن دانشجویان ولایی و انقلابی به دانشکده فنی مهندسی بر تعداد تجمع کنندگان افزوده شد و سپس دانشجویان شعارهای " این همه لشگر آمده به عشق رهبر آمده " ، " همت اگر زنده بود منافقو کشته بود " فریاد زدند و تجمع گستردهای را در مقابل دانشکده فنی مهندسی ۱ این دانشگاه شروع کردند.
* تمجع دانشجویان در مقابل دانشکده فنی مهندسی ۱ دقایق بسیاری به طول انجامید.
* در ادامه این تجمع که تعداد آن به صدها نفر میرسید دانشجویان شعارهای خود را تکرار کردند و همچنین شعارهایی از قبیل " میجنگیم میرزمیم ذلت نمیپذیریم " ، حزب فقط حزب علی سبز فقط سبز علی " و علمدار ولایت دانشجویان فدایت " را فریاد زدند.
این تجمع در اعتراض به تجمعات انحرافی برخی دانشجویان فریب خورده در دانشگاهها و همچنین در پاسخ به شعارهای انحرافی عدهای از افراطیون صورت گرفت....
موسوی و کروبی و خاتمی در 16 آذر کجا بودند؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ {حتمآ بخونید پایه خنداس}
آشوبگری های پراکنده پیاده نظام آمریکا در ایران روز گذشته در حالی انجام شد که هیچ کدام از سران فتنه جرئت حضور در جمع دوستان خود را نیافتند.
از
چند هفته پیش تمامی رسانه های وابسته به سرویس های اطلاعاتی آمریکا و
انگلیس از جمله بی بی سی فارسی و تلویزیون صدای آمریکا تمام ظرفیت های خود
را بر تحریک مردم در جهت حمایت از جریان فتنه به کار گرفته بودند اما
حوادث 16 آذر امسال نشان داد نه فقط مردم ایران اعتنایی به این تبلیغات
نکردند بلکه سران فتنه هم آرام آرام در حال تکاپو برای یافتن کنج عافیت-
بخوانید سوراخ های موش- هستند.
میرحسین موسوی که غروب روز 15 آذر با
صدور بیانیه ای از مردم خواسته بود در روز 16 آذر به «جنبش سبز»(!؟)
بپیوندند دیروز ترجیح داد در خانه بنشیند و برای همراهی با تعداد اندک
آشوبگران حتی یک قدم هم برندارد. برخی از اطرافیان جریان فتنه طی روزهای
اخیر به شدت به موسوی اعتراض کرده بودند که چرا در روز 13 آبان حتی سرش را
از پنجره هایی که در آن اقامت داشت بیرون نیاورده است!
دیروز از مهدی
کروبی هم که طی هفته های گذشته سعی کرده بود چهره یک شعبان بی مخ کامل را
از خود به نمایش بگذارد، نشانی نبود. گزارش های رسیده به خبرنگاران کیهان
حاکی از آن است که درون خانواده کروبی درباره حضور یا عدم حضور او در آشوب
های 16 آذر اختلاف وجود داشته و وی نهایتاً به این نتیجه رسیده که در خانه
ماندن بهتر از هر کار دیگری است. کروبی اخیراً در برخی ملاقات های خود از
این موضوع که خاتمی و موسوی او را گوشت دم توپ کرده اند و او را برای حضور
در خیابان تحریک می کنند بی آنکه خود انگیزه ای برای این کار داشته باشند،
شدیداً گله کرده بود.
محمد خاتمی هم که از یکی دو روز قبل به برخی
اطرافیان خود گفته بود در مراسم روز 16 آذر شرکت نخواهد کرد، با به نمایش
گذاشتن اوج فرصت طلبی دیروز در هیچ تجمعی حاضر نشد. خاتمی اخیراً تاکید
کرده است که 16 آذر به ما ربطی ندارد و بیشتر در پی آن است که رفتارهای
خائنانه خود در ایام انتخابات را رفع و رجوع کند.
در مجموع به نظر می
رسد عدم حضور سران فتنه در تجمعات روز 16 آذر اولا نشان دهنده آن است که
این افراد به رویگردانی مردم از خود باور قطعی پیدا کرده اند و ثانیاً
ترجیح می دهند با به میدان کشاندن برخی جوانان دانشجو و امثال آنها خود از
پرداخت هرگونه هزینه ای اجتناب کنند.
شکست دوباره ی سبزهای معاویه در 10+6 آذر:
جریان سبز اموی باید بپذیرد در 13 آبان 1388 شکست سنگینی خورد، حتی اگر برخی رسانه های متعلق به آقازاده ها با خلط دروغ و راست بخواهند چیز دیگری بگویند.
این شکست سنگین که جای شک و شبهه ای برای سبزهای اموی
(حامیان یک کاندیدای شکست خورده بعد از نفی نمادهای دینی لایق این اسم
هستند) باقی نگذاشته است که باید برای ایستگاه 16 آذر از هم اکنون آستین
ها را بالا بزنند تا دیگر در این روز به یک نقطه در نقشه ی سیاسی دانشگاه
های کشور تبدیل نشوند و حداقل بتوانند ذره ای از بار ضد استکباری روز
دانشجو (دلیل این ضد استکباری بودن را در روزهای آینده توضیح می دهیم) کم
کنند.
اما قطعا این تحلیل را قبل از دانشجویان کشور خود جریان فتنه
دست پیدا کرده است، دقیقا به همین دلیل است که کدهایی از یک سایت
خانوادگی! در چند روز اخیر نشان می دهد سبزهای حامی موسوی با یک دید ویژه
به 16 آذر نگاه می کنند.
کد اول مربوط به قائل شدن حقی به نام
"اعتراض " برای یک گروه خاص است، این درحالی است که پذیرش حق اعتراض برای
کسانی که تا این روز باب آسیب های جدی به جامعه و خانواده ها را باز کرده
اند و حالا باید جوابگو باشند نه آنکه تازه در جایگاه مدعی برای مردم تعین
تکلیف هم کنند.
بر این اساس ترویج برخی "مغلطه " های رایج از جمله
اینکه باید حرمت یاران امام و انقلاب را نگه داشت هم یک بسته ی سیاسی
آغشته به انواع و اقسام دروغ استف چرا که یار امام قطعا بار انقلاب امام
نمی شود و نامه های افشاگرایانه اش! تیتر یک رسانه های صهیونیستی نمی شود.
کد دوم را البته سایت آقازاده صبح روز دوشنبه با زیرکی داد و آن اینکه
چون تکلیف متهمان کوی روشن نشده پس ما (جریان سبز اموی) دانشگاه را شلوغ
می کنیم، این البته جای تعجب ندارد اما حداقل ضمن اعلام اینکه دانشجویان
هنوز زنده اند و نمی ایستند که شما آتش بازی کنید باید گفت با این استدلال
دست آقایان موسوی و کروبی قطعا زیر سنگ است.
چه آنکه متهمان اصلی جریان های اخیر این آقایان هستند و باید قبل از هر کاری در محضر ملت پاسخگو باشند.
۱۶ آذر در تهران چه گذشت؟؟؟؟؟؟
با آغاز روز شانزدهم آذر، خیابانهای پیرامون دانشگاهها برای جلوگیری از ایجاد ناآرامیهای احتمالی چهره امنیتی به خود گرفت.
به گزارش خبرنگار «تابناک»، نیروهای انتظامی در دستههای سه تا چهار نفره با فاصله کمی از هم در اطراف دانشگاههای تهران، خواجه نصیر و امیرکبیر ایستادهاند و همزمان نیروهای موتورسوار نیز در منطقه مستقرند.
هماکنون خیابان ابوریحان توسط پلیس بسته شده و خیابان وصال و 16 آذر نیز تحت کنترل نیروهای پلیس است.
این گزارش میافزاید، مغازههای حدفاصل میدان انقلاب تا چهارراه ولی عصر تقریبا تعطیل بوده و در اطراف دانشگاه برخی تجمعات محدود لباس شخصی نیز دیده میشود.
ترافیک در خیابان انقلاب از چهارراه ولی عصر تا میدان انقلاب سنگین گزارش شده، به گونهای که پلیس در مواردی با هدایت اتومبیلها به خط ویژه اتوبوس تلاش در تسهیل بار ترافیک دارد.
همچنین در بلوار کشاورز به فاصلههای ده و بیست متری از تقاطع خیابان کارگر تا میدان ولی عصر کادریهای نیروی انتظامی حضور دارند که این حضور پیرامون میدان ولی عصر پررنگتر است. در خیابان کریمخان زند از تقاطع ویلا تا خیابان سمیه نیز نیروهای پلیس حضور دارند و خودروهای انتظامی در حال رفتوآمد هستند.
در جلوی ورودی دانشگاهها، دو یا سه مأمور حراست هستند تا از ورود غیر دانشجویان جلوگیری شود.
گفتنی است، این تدابیر امنیتی و ترافیکی، در حالی است که در هیچ یک از خیابانها تجمعی دیده نشده و نیروهای پلیس تنها در محلهای یادشده مستقر شدهاند؛ اما تحرک خاصی ندارند و خوشبختانه در دانشگاهها نیز تا این لحظه آرامش حکمفرماست. (ساعت 13:27)
گزارشهای جدید حاکی است که در دانشگاه آزاد، واقع در چهارراه ولی عصر و دانشکده فنی دانشگاه آزاد پونک نیز تنشهایی میان گروههای دانشجویی با یکدیگر رخ داده است.
همچنین در مقابل دانشکده فنی دانشگاه تهران نیز دو گروه از دانشجویان به شعار علیه یکدیگر مبادرت کرده و در چند مورد نیز برخوردهایی میان دانشجویان با یکدیگر رخ داده است. در همین درگیریهای پراکنده، برخی شیشههای دانشکده فنی نیز شکسته شده است.(ساعت 14:32)
از دانشگاه شیراز نیز خبر میرسد، حدود صد نفر بیرون از دانشگاه، مقابل دانشگاه شیراز تجمع داشتهاند که با شدت گرفتن بارندگی متفرق شدهاند. (14:38)
به این ترتیب، به دلیل شعارهای تند دو طرف، درگیری جلو دانشکده فنی تشدید شده و به زد و خورد دانشجویان انجامیده است. گفته میشود، عناصر لباس شخصی با شوکر برقی با دانشجویان درگیر شده و گاز اشک آور نیز شلیک کردهاند. (14:45)
در گیریهایی در خیابان دانشگاه به وجود آمده است.خیابان انقلاب حدفاصل 16 آذر تا خیابان دانشگاه عبور عابرین ممنوع است. در اطراف دانشگاه امیرکبیر نیز درگیری هایی میان عابرین با نیروهای مستقر گزارش شده است.(14:55)گروهی از دانشجویان با استقرار سیستم صوتی در مقابل دانشکده فنی دانشگاه تهران اقدام به سخنرانی تند علیه یکی از نامزدهای دور دهم انتخابات نموده و سبب تحریک دیگر دانشجویان شده است. همچنین دانشجویان معترض نیز در مقابل ساختمان دانشکده علوم تجمع کرده اند و شعارهایی در مقابل سر می دهند. (15:05)
گزارش ها از دانشگاه امیرکبیر حاکی است که درب سمت ولی عصر شکسته شده و گروهی لباس شخصی از بیرون دانشگاه به سمت دانشجویان معترض سنگ پرانی می کنند، این گروه یکبار نیز وارد دانشگاه شده و شیشه های دانشکده نفت را با سنگ شکانده اند. (15:15)
ایرنا گزارش داد: عده ای از اغتشاشگران که قصد سوء استفاده از آیین ویژه بزرگداشت روز دانشجو را داشتند با تجمع در خیابان های اطراف دانشگاه تهران با نیروهای انتظامی درگیر شدند.سه یار دبستانی؛
روایتی از وقایع 16 آذر 1332 در دانشگاه تهران
این «سه قطره خون» که بر چهره ی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است...
«اگر اجباری که به زنده ماندن دارم نبود، خود را در برابر دانشگاه آتش میزدم، همانجایی که بیست و دو سال پیش، «آذر» مان، در آتش بیداد سوخت، او را در پیش پای «نیکسون» قربانی کردند! این سه یار دبستانی که هنوز مدرسه را ترک نگفته اند، هنوز از تحصیلشان فراغت نیافته اند، نخواستند - همچون دیگران - کوپن نانی بگیرند و از پشت میز دانشگاه، به پشت پاچال بازار بروند و سر در آخور خویش فرو برند. از آن سال، چندین دوره آمدند و کارشان را تمام کردند و رفتند، اما این سه تن ماندند تا هر که را میآید، بیاموزند، هرکه را میرود، سفارش کنند. آنها هرگز نمیروند، همیشه خواهند ماند، آنها «شهید» ند. این «سه قطره خون» که بر چهره ی دانشگاه ما، همچنان تازه و گرم است. کاشکی میتوانستم این سه آذر اهورائی را با تن خاکستر شده ام بپوشانم، تا در این سموم که میوزد، نفسرند! اما نه، باید زنده بمانم و این سه آتش را در سینه نگاه دارم.» دکتر شریعتى
16 آذر سال 32 بود؛ نه! دو ماه قبل از آن، تاریخ 16 مهر 32.
بیشتر از 50 روز از کودتاى آمریکایى ارتشبد زاهدى نگذشته بود. مردم هنوز درک کودتا برایشان سنگین بود. اولین تظاهرات یک پارچه مردم علیه رژیم کودتا در همین روز اتفاق افتاد؛ دانشگاه و بازار به طرفدارى از تظاهرکنندگان اعتصاب کردند. تظاهرات به قدرى سنگین بود که کودتاچیان وارد معرکه شدند و طاق بازار را بر سر بازاریان خراب کردند و دکانهاى آنان را به وسیله مزدوران خود غارت کردند.
16 آبان سال 32 بود؛ کابینه زاهدى و دولت انگلستان براى تجدید روابط ایران و انگلستان که در جریان ملى سازى نفت قطع شده بود، مخفیانه شروع به مذاکرات کردند.
در تاریخ 24 آبان اعلام شد که نیکسون معاون رئیس جمهور آمریکا از طرف آیزنهاور به ایران مىآید. نیکسون به ایران مىآمد تا نتایج «پیروزى سیاسى امیدبخشى را که در ایران نصیب قواى طرفدار تثبیت اوضاع و قواى آزادى شده است» (نقل از نطق آیزنهاور در کنگره آمریکا بعد از کودتاى 28 مرداد) ببیند. دانشجویان مبارز دانشگاه نیز تصمیم گرفتند که هنگام ورود نیکسون، نفرت و انزجار خود را به دستگاه کودتا نشان دهند. وقوع تظاهرات هنگام ورود نیکسون حتمى مىنمود.
دو روز قبل از آن واقعه تلخ (14 آذر) زاهدى تجدید رابطه با انگلستان را رسما اعلام کرد و قرار شد که «دنیس رایت» ، کاردار سفارت انگلستان، چند روز بعد به ایران بیاید. از همان روز 14 آذر تظاهراتى در گوشه و کنار به وقوع پیوست که در نتیجه در بازار و دانشگاه عدهاى دست گیر شدند. این وضع در روز 15 آذر هم ادامه داشت.
رژیم شاه براى مسلط شدن بر اوضاع و حفظ سلامت (!) سفر نیکسون نیروهاى نظامى خود را در دانشگاه مستقر کرد؛ روز 15 آذر یکى از دربانان دانشگاه شنیده بود که تلفنى به یکى از افسران گارد دانشگاه دستور مىرسد که باید دانشجویى را شقه کرد و جلوى در بزرگ دانشگاه آویخت که عبرت همه شود و هنگام ورود نیسکون صدها خفه گردد و جنبندهاى نجنبد...
صبح شانزده آذر، هنگام ورود به دانشگاه، دانشجویان متوجه تجهیزات فوق العاده سربازان و اوضاع غیر عادى اطراف دانشگاه شده، وقوع حادثهاى را پیش بینى مىکردند.
دانشجویان حتى الامکان سعى مىکردند که به هیچ وجه بهانهاى به دست بهانه جویان ندهند. از این رو دانشجویان با کمال خون سردى و احتیاط به کلاسها رفتند و سربازان به راهنمایى عدهاى کارآگاه به راه افتادند. ساعت اول بدون حادثه مهمى گذشت و چون بهانهاى به دست آنان نیامد به داخل دانشکدهها هجوم مىآوردند؛ از پزشکى، داروسازى، حقوق و علوم عده زیادى را دستگیر کردند. بین دست گیر شدندگان چند استاد نیز دیده مىشد که به جاى دانشجو مورد حمله قرار گرفته و پس از مضروب شدن به داخل کامیون کشیده شدند؛ چون احتمال وقوع حوادث وخیمترى مىرفت، لذا براى حفظ جان دانشجویان، دانشکده را تعطیل کردند و به آنها دستور دادند به خانههاى خود بروند و تا اطلاع ثانوى در خانه بمانند.
دانشجویان نیز به پیروى از تصمیم اولیاى دانشکده، محوطه دانشگاه را ترک مىکردند ولى هنوز نیمى از دانشجویان در حال خروج بودند که ناگاه سربازان به دانشکده فنى حمله کردند. بهانه حمله آنان به دانشکده ظاهرا این بود که در این گیر و دار دو دانشجوى رشته ساختمان به حضور نظامیان در دانشگاه اعتراض مىکنند. ارتشىها براى دستگیرى آنان وارد دانشکده فنى وارد کلاس درس مهندس شمس مىشوند تا دانشجویان معترض را دست گیر کنند؛ وقتى مهندس شمس نسبت به حضور نظامیان در کلاس درس خود اعتراض مىکند او را با مسلسل به جاى خود مىنشانند و حتى یا شکنجه مستخدم دانشکده سعى مىکنند که آن دو دانشجو را بیابند.
رئیس وقت دانشگاه تهران براى اینکه جلوى ناآرامىها را بگیرد، کل دانشگاه تهران را تعطیل کرد. حضور نظامیان در صحن دانشکده فنى باعث شد که بین نظامیان و دانشجویان، زد و خورد شود. عدهاى از سربازان، دانشکده فنى را به کافى محاصره کرده بودند تا کسى از میدان نگریزد. آنگاه دستهاى از سربازان با سر نیزه از در بزرگ دانشکده وارد شدند.
اکثر دانشجویان به ناچار پا به فرار گذاردند تا از درهاى جنوبى و غربى دانشکده خارج شوند. در این میان بغض یکى از دانشجویان ترکید و او که مرگ را به چشم مىدید و خود را کشته مىدانست دگر نتوانست این همه فشار درونى را تحمل کند و آتش از سینه پرسوز و گدازش به شکل شعارى کوتاه بیرون ریخت: «دست نظامیان از دانشگاه کوتاه!» . هنوز صداى او خاموش نشده بود که رگبار گلوله باریدن گرفت و چون دانشجویان فرصت فرار نداشتند به کلى غافل گیر شدند و در همان لحظه اول عده زیادى هدف گلوله قرار گرفتند. به خصوص که بین محوطه مرکزى دانشکده فنى و قسمتهاى جنوبى، سه پله وجود داشت و هنگام عقب نشینى عده زیادى از دانشجویان روى پلهها افتاده، نتوانستند خود را نجات دهند، مصطفى بزرگ نیا به ضرب سه گلوله از پا درآمد. مهندس شریعت رضوى که ابتدا هدف قرار گرفته به سختى مجروح شده بود بر زمین مىخزید و ناله مىکرد، و دوباره هدف گلوله قرار گرفت. احمد قندچى حتى یک قدم هم به عقب برنداشته و در جاى اولیه خود ایستاده بود و از گلوله باران اول مصون مانده یکى از جانیان «دسته حاجیباز» با رگبار مسلسل سینه او را شکافت.
بعد از پایان درگیرىها احمد هنوز زنده بود؛ او را به یکى از بیمارستانهاى نظامى تهران منتقل کردند. در حالى که در درگیرىها لوله شوفاژ در مقابل احمد ترکید بود و آب جوش تمام سر و صورت او را به شدت مجروح کرده بود با این حال مسئولان بیمارستان از مداوا و حتى تزریق خون به او ابا کردند و 24 ساعت بعد او مظلومانه شهید شد.
مظلومیت قندچى به حدى بود که حتى بعد از شهادت، به خانوادهاش گفته بودند که احمد را با دو شهید دیگر در امام زاده عبدالله دفن کردهاند. برادر شهید قندچى گفت: «بعد از این که فهمیدیم احمد را در مسگر آباد دفن کردهاند با خانواده شریعت رضوى و بزرگ نیا به مسگر آباد رفتیم و قبر شهید را نبش کردیم و او را مخفیانه به امام زاده عبدالله بردیم و در آنجا در کنار دوستانش به خاک سپردیم.»
در جریان درگیرى 16 آذر عده زیادى از دانشجویان که تحت فشار و حمله قرار گرفته بودند به ناچار به آزمایشگاه پناه بردند. پس از ختم گلوله باران دقیقهاى سکوت، دانشکده را فرا گرفت. ناگهان میان سکوت ناله بلندى به گوش رسید که مانند دشنه در قلبها فرو رفت و از چشم بیشتر دانشجویان اشک جارى شد. نالههاى بلند سوزناک مىفهماند که عدهاى مجروح شدهاند و در همان جا افتادهاند. اولیاى دانشکده، مستخدمان و چند نفرى از دانشکده پزشکى مىخواستند مجروحان را به پزشکى برده معالجه کنند ولى سربازان با تهدید به مرگ مانع این کار شدند. بدن مجروحان در حدود دو ساعت در وسط دانشگاه افتاده بود و خون جارى بود تا بالاخره جان سپردند. بدین ترتیب سه نفر از دانشجویان (بزرگ نیا، قندچى و شریعت رضوى) شهید و بیست و هفت نفر دستگیر و عده زیادى مجروح شدند.
خبر واقعه 16 آذر به سرعت در تمام تهران پخش شد. در روز 17 آذر تمام دانشگاههاى تهران و اغلب شهرستانها در اعتصاب کامل به سر بردند؛ حتى بسیارى از دبیرستانها هم با تعطیل کردن مدرسه خود هم دوش دانشگاهیان در تظاهرات علیه فجایع 16 آذر و سفر نیکسون به تهران شرکت کردند.
براى کم رنگ کردن واقعه 16 آذر، جنایت کاران شروع به سفسطه کردند. در مقابل خبرنگاران گفتند که: «دانشجویان براى گرفتن تفنگ سربازان حمله کردند و سربازان نیز اجبارا تیرهایى به هوا شلیک نمودند و تصادفا سه نفر کشته شد.» در همان روزها یکى از مطبوعات نوشت: «اگر تیرها هوایى شلیک شده، پس دانشجویان پر درآورده و خود را به گلوله زدند!»
رژیم براى این که واقعه 16 آذر زودتر از یادها برود از برپایى مراسم یادبود شهدا جلوگیرى کرد.
برادر شهید شریعت رضوى مىگوید: «بعد از شهادت این سه تن به ما اجازه برگزار کردن شب سوم در خانه هایمان را هم ندادند؛ ولى در مراسم چهلم به خاطر پافشارى زیادى که کردیم فقط 300 کارت که مهر حکومت نظامى روى آن خورده بود به من دادند. هر کس مىخواست به طرف امام زاده عبدالله برود کارتش را کنترل مىکردند.»
برادر شهید بزرگ نیا نیز مىگوید: «از طریق علم، شاه به پدرم تسلیت گفت و پیغام داد 200 هزار تومان خون بها بدهند که جواب رد دادیم؛ بعد مىخواستیم مجلس ختم و شب هفت بگیریم، مخالفت کردند. تا این که خودم پیش سرتیب بختیار فرماندار نظامى رفتم و متعهد شدم اگر اتفاقى افتاد خودم مسئول باشم.»
درست روز بعد از واقعه 16 آذر، نیکسون به ایران آمد و در همان دانشگاه، در همان دانشگاهى که هنوز به خون دانشجویان بى گناه رنگین بود دکتراى افتخارى حقوق دریافت کرد. صبح ورود نیکسون یکى از روزنامهها در سر مقاله خود تحت عنوان «سه قطره خون» نامه سرگشادهاى به نیکسون نوشت. در این نامه سرگشاده ابتدا به سنت قدیم ما ایرانىها اشاره شده بود که «هرگاه دوستى از سفر مىآید یا کسى از زیارت بازمى گردد و یا شخصیتى بزرگ وارد مىشود ما ایرانیان به فراخور حال در قدم او گاوى و گوسفندى قربانى مىکنیم؛ آنگاه خطاب به نیکسون گفته شده بود که «آقاى نیکسون! وجود شما آن قدر گرامى و عزیز بود که در قدوم شما سه نفر از بهترین جوانان این کشور یعنى دانشجویان دانشگاه را قربانى کردند.»
---------------------
منابع:
1- خاطرات شهید چمران
2- روزنامه کیهان آذر 58
3- روزنامه اطلاعات آذر 58
4- روزنامه جمهورى اسلامى آذر 58